هستیهستی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

کوچولویی که همه زندگی ما شد

یه تاخیر طولانی

1393/4/29 14:07
نویسنده : مامانی
157 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از یه مدت طولانی اومدم با یه عالمه حرف...

دختر کوچولوی ما روز 23 اردیبهشت برای اولین بار خودش و بدون هیچ کمکی راه رفت. روز تولد امام علی بود که رفتیم باغ توی ده بالا که هستی خانم گل ما به طور خود جوش شروع کرد به راه رفتن و کلی ذوق زده از این توانایی جدیدشمحبت

دخمل نازم

تو این مدت یه عالمه چیزای بامزه میگی و دیگه تقریبا میتونی منظورتو برسونی.

حسابی شیرین شدی و دلبر

سی دی بیبی انیشتین رو خیلی دوست داری و باهاتم کار کردم حالا اعضای صورتتو به انگلیسی بلدی و هر کدومو که اسم میبرم نشون میدی.

چیزایی که بلدی ایناست فعلا:

eye - nose - mouth - hair - ear

clap - wave - shake - jump - take a bow

عاشق اب بازی هستی و هروقت میریم خونه باباجون میخوای بری تو حیاط و حوض و اب بازی

10 تیر هم خاله جون واسه زندگی رفتن کانادا پیش بچه هاغمگین من که خیلی غمگینم اخه ماییم و یه دونه این خاله. تازه تو جدیدا یاد گرفته بودی بهشون میگفتی خاله

رمضان امسالم شروع شد و من باز به خاطر اینکه شما شیر میخوری روزه نشدم.

روز 18 رمضان دایی حامد مثل پارسال اومد صبح که اومد دنبالمون تو باهاش غریبی میکردی و هی میگفتی بره، ولی با توجه به توانایی بالای حامد در بچه داری خیلی زود باهاش دوست شدی و هی میرفتی دنبالش و حامد حامد میکردی

عاشق مامان جون و بابا جون و هادی هستی. عمو ها رو هم خیلی دوست داریکلا رابطت با اقایون بهترهخندونک

لپ مطلب: عاشقتیم


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)